کد خبر : 7951

قتل| خیانت

مرد جوان در درگیری ناموسی به قتل رسید.

به گزارش ورنداز :

15 مهر سال 1400 رسیدگی به درگیری منجر به قتل در یکی از خیابان های اسلامشهر در جریان قضایی قرار گرفت.در این درگیری جوانی به نام مهران متهم به قتل یاشار شناخته شد و دستور بازداشت وی صادر شد.

تجاوز+مرگبار+محاکمه+دادگاه+متهم

متهم در اولین بازجویی های قضایی در توضیح انگیزه خود از جنایت گفت:« مدتی قبل متوجه شدم که همسرم با یاشار رابطه دارد.یک روز که اتفاقی او را در خیابان دیدم با هم بحثمان شد.من قصاب هستم و به خاطر شغلم همیشه چاقو همراه دارم.در جریان درگیری عصبانی شدم و یک ضربه به او زدم که باعث مرگش شد.»

به این ترتیب با اقرار متهم، پرونده بعد از صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. جلسه محاکمه در شعبه سیزدهم دادگاه به ریاست قاضی شجاعی تشکیل شد.

قتل مرد جوان به خاطر دفاع از ناموس

در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند. در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و با قبول اتهامش گفت: «مقتول مهدورالدم بود به همین خاطر او را کشتم.»

او در شرح ماجرا گفت: «من و همسرم دو فرزند 13 و 6 ساله داشتیم. زندگی مان خوب و آرام بود تا فهمیدم رفتار عاطفه تغییر کرده است و به من و بچه ها توجهی نمی کند. شغلم قصاب بود وقتی به خانه می آمدم انتظار داشتم همسرم به من و بچه ها رسیدگی کند اما او یک چای مقابل من می گذاشت و بدون اینکه حرفی بزند مدام سرش تو گوشی تلفن همراه بود. چند بار تذکر دادم اما می گفت سرش به گوشی مشغول است و نباید دخالت کنم. این گذشت تا اینکه روزی یکی از اقوام تماس گرفت و گفت می دانی یاشار به همسرت علاقمند شده است و با هم رابطه دارند. از شنیدن این حرف شوکه شدم و در این مورد با همسرم صحبت کردم. عاطفه وقتی حرفهایم را شنید خندید و گفت دروغ است.»

متهم ادامه داد: «وقتی این شرایط را دیدم تصمیم گرفتم خانه مان را عوض کنم و در محل دیگری ساکن شویم اما این تصمیم هم بی فایده بود. مدتی گذشت که از فامیل و اقوام شنیدم یاشار تصمیم دارد همسرش را طلاق بدهد و مدام زیر گوش عاطفه زمزمه می کند تو هم طلاق بگیر تا با هم ازدواج کنیم. این شرایط خیلی مرا اذیت می کرد و نمی دانستم باید چکار کنم. هر چقدر هم با همسرم صحبت می کردم گوشش بدهکار نبود.»

جزییات قتل یاشار در خیابان

متهم در خصوص قتل گفت: «روز حادثه همسرم گفت قصد دارد به آرایشگاهی در اسلامشهر برود. آماده شدم و قرار شد او را برسانم. با هم سوار ماشین شدیم و عاطفه را مقابل آرایشگاه رساندم. می خواستم برگردم که متوجه شدم یاشار هم حوالی آرایشگاه در حال پرسه زدن است. دور زدم و مسیرم را عوض کردم. یاشار وقتی مرا دید داخل یک سوپرمارکت رفت و مخفی شد. داخل مغازه رفتم و او را صدا کردم. خواستم از مغازه بیرون بیاید. یاشار وقتی صدایم را شنید از زیر میزی که مخفی شده بود بیرون آمد. نزدیکش رفتم و گفتم اینجا چکار داری که گفت به تو ربطی ندارد. این حرف مرا عصبانی کرد و طوری که کنترل اعصابم را از دست دادم. به خاطر شغل قصابی همیشه یک چاقو همراهم بود. نفهمیدم چطور دست به چاقو شدم و چند ضربه به سینه و دست او زدم.»

متهم در آخر گفت: «مقتول با رفتارهایش آبروی مرا بین فامیل و دوستان برده بود. او روزهای سیاهی را برایم رقم زده بود و می خواست همسرم و زندگی ام را از من بگیرد. مقتول مهدورالدم بود و من با این انگیزه او را کشتم.»

در پایان هئیت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.

منبع رکنا
ارسال نظر

نظرات کاربران
  • ناشناس

    زن خیانت کار باید کشته میشد
    الان یه عده میان تریپ روشنفکری برمیدارن حرفها ادمهای بیعرضه رابلغورمیکنند.اگرزنی مردی روشنفکربودکه خیانت نمیکرد.درست بدون نابودکردن زندگی یکنفر دیگرجدامیشدوبعددنبال عشقش میرفت.ناینکه کسی دیگرجان وجوانیش رافداکند وان یکی غرورشخصیتش رانابودکندودنبال عشق بازی بادیگری باشد.پس باادم بی شخصیت باید همین طور رفتارکرد.

  • احمد بامرام

    ناز شستن پهلوان.ناز نفست دمت گرم خوب نفس این نانجیب را گرفتی.زن ضعیف هست و تند فریب میخوره و مرد نباید دستش رو روی ضعیفه بلند کنه.باید اون نالوتی که این ضعیفه رو فریب زد را به سزای عمل ننگینش برساند.خدا قوت پهلوان مخلص شما احمد

  • ناصر

    مرد با غیرتی هستی که انتقام گرفتی آفرین به شرفت

  • جمال چهار دست

    شیر مادرت حلالت خوب این نامرد را کشتی

  • خسرو تورک قشقایی

    من خسرو تورک قشقایی از نوادگان اغوزخان بزرگ و فرزند طاهرخان ایل بیگی از تفنگچی های صولت الدوله قشقایی از طرف طایفه ی ریشه دارم از شما مرد باغیرت و با تعصب حمایت میکنم و به شما حق میدهم که از ناموست دفاع کنی.مخلص شما خسرو تورک قشقایی

  • ناشناس

    خوب البته که یک زن که یک کانون خانوادگی و بچه دارد البته نباید چنین کار اشتباهی رامرتکب شود بایستی واقعا باشوهرش اگر ممکن بود صحبت می‌کرد جدا میشد اگر البته ممکن بود بعدا تازه تازه طلاق گرفتن وبا یکی دیگه ازدواج کردن هیچ ضمانتی برا خوشبختی که وجود ندارد ولی بهر حال حالا اون اقلی قصاب بازنده تر شد بهر حال هم الان قاتل هست هم کانون زندگیش و ازدست داد و هم بچه هاش و بدبخت کرد ولی اگه غیضش و کنترل میکرد راه حلی پیدا می‌شد که البته بهر حال از قتل یک آدم بهتر بود هزار راه عاقلانه وحود دارد برای حل مشکل آدم تازه الان دیگه آبروی مرا برد دیگه نطرح نیست کسی که خطا وگناه می‌کند اون هست که ابروش میره نه کس دیگه

  • محمد گردن بلور

    جوان خوب نفس این نانجیب رو گرفتی ای ول داری بارک الله الحق که شیرپاک خورده ای.خودم میام ملاقات زندون سندی قباله ای میذارم میارمت بیرون

آنچه دیگران میخوانند :
تبلیغات متنی