کد خبر : 5773

زندگی | خوشبختی

تنها چیز معنی بخشی که بودنش می‌تواند همیشگی باشد این است که همواره، جواب این سؤال را" من چرا زنده‌ام؟ "

به گزارش ورنداز :

برای چی زنده ای؟

بین خوشبختی و بدبختی وضعیتی است  که آدم می‌تواند دمی در آن قرار یابد. 

حالتی تحمل‌پذیر و مرتبه‌ای که اعتراف می‌کنی: مرا به سختْ‌جانی خود این گمان نبود 

و خاطرجمع هستی که می‌توانی باز هم ادامه بدهی.

 نه جا زده‌ای و نه در خوش‌بینی مفرط غرق شده‌ای.

 در این وضعیت می‌پذیری که خوشبختی جریانی پیوسته و مدام نیست.

 می‌رود و می‌آید و گاهی توک می‌زند به لحظه‌ای و باز می‌گریزد.

 مثل کودکی گریزپا که نمی‌توانی دستش را مدام توی دستت نگه‌داری. 

خوشبختی را نمی‌توانی موکول کنی به وقتی معین.

 فقط می‌توانی آن لحظه که می‌آید تمام و کمال لمسش کنی، ذهن‌آگاه باشی و بدانی در حال تجربه‌ی چه احساسی هستی.

 در فواصل این لحظه‌ها فرازها و فرودهای زندگی‌ست و عبور کردن از طیفی از احساسات خوشایند و ناخوشایند. 

تنها چیز معنی بخشی که بودنش می‌تواند همیشگی باشد این است که همواره، جواب این سؤال را" من چرا زنده‌ام؟ " 

ارسال نظر

تبلیغات متنی