کد خبر : 4322

سبک زندگی

در گذشته، پیرمردی بود که از راه کفاشی گذر عمر می کرد ...او همیشه شادمانه آواز می خواند، کفش وصله می زد و هر شب با عشق و امید نزد خانواده خویش باز می گشت.

به گزارش ورنداز :

در گذشته، پیرمردی بود که از راه کفاشی گذر عمر می کرد ...او همیشه شادمانه آواز می خواند، کفش وصله می زد و هر شب با عشق و امید نزد خانواده خویش باز می گشت.

داستان آموزنده / پول و آرامش

و امّا در نزدیکی بساط کفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق بود؛تاجر تنبل و پولدار که بیشتر اوقات در دکان خویش چرت می زد و شاگردانش برایش کار می کردند، کم کم از آوازه خوانی های کفاش خسته و کلافه شد ...

یک روز از کفاش پرسید درآمد تو چقدر است؟کفاش گفت روزی سه درهم تاجر یک کیسه زر به سمت کفاش انداخت و گفت: بیا این از درآمد همه ی عمر کار کردنت هم بیشتر است! برو خانه و راحت زندگی کن و بگذار من هم کمی چرت بزنم؛ آواز خواندنت مرا کلافه کرده ...

داستان آموزنده / پول و آرامش

کفاش شوکه شده بود، سر در گم و حیران کیسه را برداشت و دوان دوان نزد همسرش رفت.آن دو تا روز ها متحیر بودند که با آن پول چه کنند ...!از ترس دزد شبها خواب نداشتند، از فکر اینکه مبادا آن پول را از دست بدهند آرامش نداشتند، خلاصه تمام فکر و ذکرشان شده بود مواظبت از آن کیسه ی زر

تا اینکه پس از مدتی کفاش کیسه ی زر را برداشت و به نزد تاجر رفت، کیسه ی زر را به تاجر داد و گفت: بیا ! سکه هایت را بگیر و آرامشم را پس بده. "خوشبختی چیزی جز آرامش نیست"

 

منبع دلگرم
ارسال نظر

نظرات کاربران
  • ناشناس

    پول اختلاس چه جوره.ارامش داره که مسیولین قرعه کشی کردن

آنچه دیگران میخوانند :
تبلیغات متنی