کد خبر : 13034

ازدحام در مرز ها

در مرز‌های جنوبی، آن‌ها که مطمئن شده‌اند امکان بازشدن مرز وجود ندارد و دسته‌ای که از ازدحام و گرمای مسیر خسته شده‌اند ولی همچنان اشتیاق و اصرار به ادامه مسیر خود دارند، عازم غرب کشور و مرز خسروی می‌شوند؛ این تغییر مسیر را فروشندگان بین‌راهی نزدیک به کرمانشاه و در فاصله کرمانشاه تا سرپل‌ذهاب هم به چشم دیده و تایید می‌کنند.

به گزارش ورنداز :

در مرز‌های جنوبی، آن‌ها که مطمئن شده‌اند امکان بازشدن مرز وجود ندارد و دسته‌ای که از ازدحام و گرمای مسیر خسته شده‌اند ولی همچنان اشتیاق و اصرار به ادامه مسیر خود دارند، عازم غرب کشور و مرز خسروی می‌شوند؛ این تغییر مسیر را فروشندگان بین‌راهی نزدیک به کرمانشاه و در فاصله کرمانشاه تا سرپل‌ذهاب هم به چشم دیده و تایید می‌کنند.اتوبوس از تهران که خارج می‌شود و در اولین پمپ‌بنزین بین‌راهی آن‌هم به فاصله چند کیلومتر از پایتخت ایران، فضا کم و بیش رنگ و بوی شرایط رایج این روز‌ها را به خود می‌گیرد؛ خروجی پمپ‌بنزین موکبی برقرار است و صفی کوتاه برای چای. هر چه جلوتر می‌رویم، اما صف‌ها طولانی‌تر و تعداد موکب‌ها بیشتر می‌شود.

به گزارش اعتماد، نزدیک به همدان و در یکی از این صف‌ها تنوع قومیتی و جغرافیایی هم افزایش می‌یابد و حالا غیر از اتوبوس‌های خروجی از تهران، مسافرانی از شمال و شمال شرق کشور هم دیده می‌شود که بسیاری از آن‌ها با خودروی شخصی عازم مرز ایران و عراق هستند.حوالی صبح جمعه ۱۸ شهریور خبری که تا شب گذشته و به طور غیررسمی نقل می‌شد، به طور گسترده به خروجی خبرگزاری‌ها هم رسیده و همین بسیاری از مسافران در راه را دو دل کرده است؛ مرز‌های خروج از ایران به سمت عراق بسته شده و امکان خروج وجود ندارد.

مسوولان از مردم می‌خواهند که به مرز‌ها مراجعه نکنند و از زائران ساکن در عراق هم درخواست بازگشت سریع‌تر به کشور را دارند. آثار این اخبار تازه حالا و در حوالی ظهر جمعه، آشکارا در مسیر مرز خسروی نمایان می‌شود.

در مرز‌های جنوبی، آن‌ها که مطمئن شده‌اند امکان بازشدن مرز وجود ندارد و دسته‌ای که از ازدحام و گرمای مسیر خسته شده‌اند ولی همچنان اشتیاق و اصرار به ادامه مسیر خود دارند، عازم غرب کشور و مرز خسروی می‌شوند؛ این تغییر مسیر را فروشندگان بین‌راهی نزدیک به کرمانشاه و در فاصله کرمانشاه تا سرپل‌ذهاب هم به چشم دیده و تایید می‌کنند.

«حیدر» یکی از این فروشندگان است که در نزدیکی «اسلام‌آباد غرب» و برای همین روز‌های پررفت‌وآمد، بساط فروش محصولات محلی ایجاد کرده و در این باره می‌گوید: «۷-۶ ساله که حوالی محرم یا اربعین من دستفروشی می‌کنم البته غیر از دو سال کرونا. باورتان می‌شود هیچ‌وقت به اندازه این دو روز اینجا اینقدر شلوغ نبود. خیلی‌ها هم می‌گویند از مرز مهران و شلمچه برگشته و این مسیر را آمده‌اند.»

ایست و توقف‌های چند ساعته در مسیر مرز

اتوبوس که از کرمانشاه به سمت سرپل‌ذهاب فاصله می‌گیرد، کم‌کم آثار ترافیک در جاده نمایان می‌شود. به فاصله چند صدمتر و در وسط جاده، ماشین‌ها چند ردیفه خاموش یا متوقف شده‌اند. انتهای این ترافیک، اما به یک راه‌بندان ختم می‌شود؛ نیرو‌های انتظامی و امدادی جاده را بسته و از مردم می‌خواهند که مسیر طی شده را برگردند. می‌گویند مرز خسروی هم بسته شده و رفتن بی‌فایده است.توضیحات، اما چنان هواخواهی بین مردم متوقف‌شده ندارد و بسیاری با راهنمایی برنامه‌های مسیریاب و کمک مردم محلی، به جاده خاکی و مسیر‌های فرعی می‌روند و با این روش از سد ایجاد شده تا مرز گذر می‌کنند. در همین مسیر، اما بسیاری معترض هستند و از مسوولان انتظامی حاضر در محل می‌خواهند که راه را باز کنند.

«علی» نام فرد میانسالی است که همراه خانواده از اراک تا نزدیک سرپل‌ذهاب آمده و نمی‌خواهد این مسیر را برگردد. او وقتی متوجه حضور عکاسان و خبرنگارانی از رسانه‌های مختلف می‌شود، صدایش را بالا می‌برد و می‌گوید: «خدا شاهد است از ۸ صبح با خانواده اینجا ایستادیم و هیچ راهی هم نداریم. اول صبح اینجا خیلی خلوت بود و اگر به ما اجازه رفتن می‌دادند، الان عراق می‌بودیم. چرا روز‌های قبل و زودتر به ما نگفتند می‌خواهند مرز را ببندند. این انصاف است؟ مدیریت اینجوری است؟»

مسوولان، اما می‌گویند که به آن‌ها دستور رسیده و هر وقت اجازه حرکت صادر شود، حتما راه را باز خواهند کرد. حدود یک ساعت بعد هم این اتفاق رخ می‌دهد و جاده باز می‌شود. پیش از رسیدن به مرز خسروی دو بار دیگر هم این اتفاق تکرار می‌شود، اما درنهایت افراد زیادی خود را به مرز می‌رسانند.

ازدحام و گرما در مرز خسروی

دم‌دمای غروب جمعه است و در مرز خسروی تا چشم کار می‌کند، انسان‌های منتظری هستند که زیر گردوخاک بلندشده و گرمای شدید، بلاتکلیف مانده‌اند. هر چه جلوتر می‌رویم، صدای خواهش و التماس فردی پشت میکروفون بیشتر می‌شود: «سروران، بزرگواران، مردم عزیز به خدا مرز تا فردا باز نمی‌شود. برگردید و استراحت کنید.» این درخواست مدام با ادبیات مختلف تکرار می‌شود، اما چندان به گوش مردمی که خود را تا نقطه صفر مرزی رسانده‌اند، شنیده نمی‌شود.

در این بین مدام صدای آژیر آمبولانس‌ها هم بلند می‌شود و افراد گرمازده با شرایط وخیم به سرپل‌ذهاب منتقل می‌شوند. یکی از امدادگران هلال‌احمر حاضر در محل، شرایط را دشوار توصیف می‌کند و می‌گوید: «از ظهر و در همین سه، چهار ساعت، بیش از صد مراجعه‌کننده داشتیم. برخی با سرم و دارو حال‌شان بهتر می‌شود، اما بسیاری را باید به بیمارستان منتقل کرد. با همه این شرایط، اما کسی حاضر نمی‌شود مرز را ترک کند. البته مدیریت هم ضعیف بود و باید زودتر به مردم اطلاع می‌دادند.»تاییدیه این سخنان، اما به‌وضوح در فضای اطراف نقطه مرزی مشخص است؛ خانواده‌های زیادی کنار هم در حال استراحت هستند و با هر کدام که وارد صحبت می‌شوید بلافاصله از شرایط سخت خود سخن می‌گویند. گرمای هوای، بلاتکلیفی و ازدحام فصل مشترک این سخنان است و جالب اینکه تعدادی از آن‌ها حتی پاسپورت هم همراه خود ندارند.

ازدحام شب در آن‌سوی مرز

عصر تا اوایل شب جمعه ۱۸ شهریور، مرز خسروی برای مردم عادی بسته است، اما پزشکان، امدادگران و تعدادی از خبرنگاران امکان عبور از مرز را می‌یابند. در چنین شرایطی، اما صف‌های عبور از مرز هم همچنان طولانی است و افراد زیادی می‌گویند که چندین ساعت است انتظار عبور را می‌کشند.

بررسی‌ها و بازرسی‌های بدنی چندان جدی و پیچیده نیست و پس از آنکه مامور مرزبانی عراق مهر کشورش را روی گذرنامه می‌زند، گذر از دالانی باریک ما را به فضای آن سوی مرز می‌رساند. به فاصله چند متر، تابلو‌های خوش‌آمدگی و تصاویری از سردار «قاسم سلیمانی» به همراه «ابومهدی المهندس» خودنمایی می‌کند؛ تصاویری که البته تا خود نجف و در هر ایست بازرسی و موکبی هم دیده می‌شوند.

اگرچه جمعیت زیادی در نقطه صفر مرزی متوقف شده‌اند، اما این سوی مرز هم ازدحام دیگری برپاست. فضایی که با نام گاراژ خوانده می‌شود، پر از جمعیت است و هر چند دقیقه یک‌بار هم اتوبوس یا مینی‌بوسی به سمت نجف، سامرا یا کربلا حرکت می‌کند. هر چه اتوبوس می‌رود، اما انگار جمعیت تغییر چندانی نمی‌کند. ساعت حدود ۱۰ شب است و همچنان تا چشم کار می‌کند زایران نشسته یا حتی خوابیده دیده می‌شوند.

اینجا هم البته مدام آژیر آمبولانس‌ها بلند می‌شود و افراد آسیب‌دیده از ازدحام یا گرما را با خود به نزدیک‌ترین مرکز پزشکی می‌برند. زبان رسمی همچنان فارسی است و از زایران گرفته تا ماموران و حتی راننده‌های عراقی، با کلمات فارسی به کار خود مشغول هستند.

بی‌نظمی، گرمای هوا، گرد و خاک شدید، انتظار‌های چندین ساعته و حتی بیماری و بدحالی، اگرچه مشهود و خستگی در چهره افراد هم نمایان است، اما کمتر کلمه‌ای از اعتراض یا نارضایتی شنیده می‌شود؛ با هر کسی هم که سر سخن باز می‌شود از شعف درونی یا اشتیاق برای برنامه‌های روز‌های آتی صحبت به میان می‌آید.

گویی همه خود را برای این شیوه از برخورد و شرایط آماده کرده بودند یا اینکه در چنین شرایطی گلایه، اعتراض و ناخشنودی را چندان مهم و بزرگ نمی‌دانند.توضیحات، اما چنان هواخواهی بین مردم متوقف‌شده ندارد و بسیاری با راهنمایی برنامه‌های مسیریاب و کمک مردم محلی، به جاده خاکی و مسیر‌های فرعی می‌روند و با این روش از سد ایجاد شده تا مرز گذر می‌کنند. در همین مسیر، اما بسیاری معترض هستند و از مسوولان انتظامی حاضر در محل می‌خواهند که راه را باز کنند.

«علی» نام فرد میانسالی است که همراه خانواده از اراک تا نزدیک سرپل‌ذهاب آمده و نمی‌خواهد این مسیر را برگردد. او وقتی متوجه حضور عکاسان و خبرنگارانی از رسانه‌های مختلف می‌شود، صدایش را بالا می‌برد و می‌گوید: «خدا شاهد است از ۸ صبح با خانواده اینجا ایستادیم و هیچ راهی هم نداریم. اول صبح اینجا خیلی خلوت بود و اگر به ما اجازه رفتن می‌دادند، الان عراق می‌بودیم. چرا روز‌های قبل و زودتر به ما نگفتند می‌خواهند مرز را ببندند. این انصاف است؟ مدیریت اینجوری است؟»

مسوولان، اما می‌گویند که به آن‌ها دستور رسیده و هر وقت اجازه حرکت صادر شود، حتما راه را باز خواهند کرد. حدود یک ساعت بعد هم این اتفاق رخ می‌دهد و جاده باز می‌شود. پیش از رسیدن به مرز خسروی دو بار دیگر هم این اتفاق تکرار می‌شود، اما درنهایت افراد زیادی خود را به مرز می‌رسانند.

ازدحام و گرما در مرز خسروی

دم‌دمای غروب جمعه است و در مرز خسروی تا چشم کار می‌کند، انسان‌های منتظری هستند که زیر گردوخاک بلندشده و گرمای شدید، بلاتکلیف مانده‌اند. هر چه جلوتر می‌رویم، صدای خواهش و التماس فردی پشت میکروفون بیشتر می‌شود: «سروران، بزرگواران، مردم عزیز به خدا مرز تا فردا باز نمی‌شود. برگردید و استراحت کنید.» این درخواست مدام با ادبیات مختلف تکرار می‌شود، اما چندان به گوش مردمی که خود را تا نقطه صفر مرزی رسانده‌اند، شنیده نمی‌شود.

در این بین مدام صدای آژیر آمبولانس‌ها هم بلند می‌شود و افراد گرمازده با شرایط وخیم به سرپل‌ذهاب منتقل می‌شوند. یکی از امدادگران هلال‌احمر حاضر در محل، شرایط را دشوار توصیف می‌کند و می‌گوید: «از ظهر و در همین سه، چهار ساعت، بیش از صد مراجعه‌کننده داشتیم. برخی با سرم و دارو حال‌شان بهتر می‌شود، اما بسیاری را باید به بیمارستان منتقل کرد. با همه این شرایط، اما کسی حاضر نمی‌شود مرز را ترک کند. البته مدیریت هم ضعیف بود و باید زودتر به مردم اطلاع می‌دادند.»تاییدیه این سخنان، اما به‌وضوح در فضای اطراف نقطه مرزی مشخص است؛ خانواده‌های زیادی کنار هم در حال استراحت هستند و با هر کدام که وارد صحبت می‌شوید بلافاصله از شرایط سخت خود سخن می‌گویند. گرمای هوای، بلاتکلیفی و ازدحام فصل مشترک این سخنان است و جالب اینکه تعدادی از آن‌ها حتی پاسپورت هم همراه خود ندارند.

ازدحام شب در آن‌سوی مرز

عصر تا اوایل شب جمعه ۱۸ شهریور، مرز خسروی برای مردم عادی بسته است، اما پزشکان، امدادگران و تعدادی از خبرنگاران امکان عبور از مرز را می‌یابند. در چنین شرایطی، اما صف‌های عبور از مرز هم همچنان طولانی است و افراد زیادی می‌گویند که چندین ساعت است انتظار عبور را می‌کشند.

بررسی‌ها و بازرسی‌های بدنی چندان جدی و پیچیده نیست و پس از آنکه مامور مرزبانی عراق مهر کشورش را روی گذرنامه می‌زند، گذر از دالانی باریک ما را به فضای آن سوی مرز می‌رساند. به فاصله چند متر، تابلو‌های خوش‌آمدگی و تصاویری از سردار «قاسم سلیمانی» به همراه «ابومهدی المهندس» خودنمایی می‌کند؛ تصاویری که البته تا خود نجف و در هر ایست بازرسی و موکبی هم دیده می‌شوند.

اگرچه جمعیت زیادی در نقطه صفر مرزی متوقف شده‌اند، اما این سوی مرز هم ازدحام دیگری برپاست. فضایی که با نام گاراژ خوانده می‌شود، پر از جمعیت است و هر چند دقیقه یک‌بار هم اتوبوس یا مینی‌بوسی به سمت نجف، سامرا یا کربلا حرکت می‌کند. هر چه اتوبوس می‌رود، اما انگار جمعیت تغییر چندانی نمی‌کند. ساعت حدود ۱۰ شب است و همچنان تا چشم کار می‌کند زایران نشسته یا حتی خوابیده دیده می‌شوند.

اینجا هم البته مدام آژیر آمبولانس‌ها بلند می‌شود و افراد آسیب‌دیده از ازدحام یا گرما را با خود به نزدیک‌ترین مرکز پزشکی می‌برند. زبان رسمی همچنان فارسی است و از زایران گرفته تا ماموران و حتی راننده‌های عراقی، با کلمات فارسی به کار خود مشغول هستند.

بی‌نظمی، گرمای هوا، گرد و خاک شدید، انتظار‌های چندین ساعته و حتی بیماری و بدحالی، اگرچه مشهود و خستگی در چهره افراد هم نمایان است، اما کمتر کلمه‌ای از اعتراض یا نارضایتی شنیده می‌شود؛ با هر کسی هم که سر سخن باز می‌شود از شعف درونی یا اشتیاق برای برنامه‌های روز‌های آتی صحبت به میان می‌آید.

گویی همه خود را برای این شیوه از برخورد و شرایط آماده کرده بودند یا اینکه در چنین شرایطی گلایه، اعتراض و ناخشنودی را چندان مهم و بزرگ نمی‌دانند.

منبع فرارو
ارسال نظر

تبلیغات متنی