سلام شهیدی، همسر شلیر رسولی گفت: شلیر خودش را به لب پنجره رسانده بود و همچنان کمک میخواست. همسایهها با فریاد از او میخواستند که خودش را پایین نندازد. آنها میگفتند که پلیس الان میرسد و کسی جرأت نمیکرد در خانه گوران را بشکند و وارد آنجا شود. چون او اسلحه داشت و بعد هم همسایهها دیدند که ناگهان شلیر از پنجره به پایین سقوط کرد. آنها میگویند که در لحظه آخر گوران با او درگیر شده و در این درگیری شلیر به پایین سقوط کرده بود.