در گروه مجازی کلاس دانشگاه مشغول فعالیت بودم که ناگهان تصاویری بسیار زشت و زننده از من روی گوش های همکلاسی هایم نمایان شد. یک لحظه دچار شوک شدم و دست وپایم را گم کردم.
هیچ گاه تصور نمی کردم در این سن و سال و با تحصیلات عالیه ، توسط مردی متاهل اغفال شوم و در مرداب کثیف و سیاهی بیفتم که هر چه دست و پا میزنم انگار بیشتر غرق می شوم و نمی دانم چگونه خودم را نجات دهم.
زن و مرد متأهلی که متهم هستند با هم رابطه پنهانی داشتهاند، با حکم دادگاه به شلاق محکوم شدند. پرونده خیانت این زن و مرد با شکایت شوهر زن به دادگاه به جریان افتاد.
زن و مرد متاهل که به دنبال رابطه شیطانی محاکمه شده بودند به استناد فیلم های سیاه به اعدام محکوم شدند .
از تحقیرها و سرزنش های همسرم خسته شده ام به گونه ای که دیگر نمی توانم این وضعیت تاسف بار را تحمل کنم او با این بهانه که مرا در شأن خودش نمی داند با زنان غریبه ارتباط دارد.
سرگذشت من به حدی عجیب و باورنکردنی است که در بخشی از آن چندین نفر با یک طرح و نقشه قبلی درون چاهی افتاده اند که خروج از آن به همین راحتی امکان پذیر نیست.
رابطه شرم آور این مرد با همسر دوستش لو رفت.
در 14 سالگی مادر شده و فرزند او اکنون 5 ماهه است اما خبری از پدر نوزاد نیست و مریم به تنهایی زیر بار مسئولیت مادری رفته است.
دختر 17 ساله که برای شکایت از پسرعمویش وارد کلانتری میرزاکوچک خان شده بود، در حالی که بیان میکرد اعتماد بی جا و حرفهای عاشقانه مرا تا مرز رسوایی کشانده است به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: پدر و مادرم حدود 20 سال قبل از افغانستان به ایران مهاجرت کردند و من در مشهد به دنیا آمدم و نهمین فرزند خانواده هستم.
خانوادهاش از ترس آبروی شان به خواستگاری رفتند. سور و ساط عروسی جور شد. لیلی و مجنون ازدواج کردند.