دختر ۱۷ ساله در حالی این جملات را بر زبان جاری می کرد که پدرش با شنیدن سرگذشت هولناک او آرام آرام در گوشه اتاق مددکار اجتماعی اشک می ریخت و از شدت خشم و اندوه شانه هایش به لرزه افتاده بود.