کد خبر : 8012

جنایت | قتل

پرونده 2 بچه طلاق که قتلی را رقم زده اند جای تامل دارد.

به گزارش ورنداز :

پرونده 2 بچه طلاق که قتلی را رقم زده اند جای تامل دارد. پسر 16 ساله باید اعدام شود و همدست 12 ساله‌اش سال‌ها در زندان بماند. رضا 16 ساله فکر می‌کرد مادرش زنده نیست اما حالا که طناب دار در انتظار 18 ساله شدن او است، فهمیده است که مادر داشته است. رضا می‌گوید: من نمی دانم مادرم آیا خبر دارد که من حالا یک قاتل هستم؟ از طریق ماموران پلیس متوجه زنده بودن مادرم شده‌ام. دیگر چه فایده‌ای دارد، مادرم ازدواج کرده و فرزند دارد، من هرگز او را ندیده‌ام ....

ساعت 2 بعد از ظهر امان 13 ساله با رضا مشغول دوچرخه سواری بودند. آنها به در تکیه ای در محله خود رسیدند که دو نوجوان 12 ساله و 19 ساله افغان، گاری نان خشک خود را حمل می‌کردند. امان یکی از آنها را به تمسخر گرفت و آن نوجوان 12 ساله با ناسزاگویی پاسخ وی را داد .

امان هم کوتاه نیامد و سیلی‌ای به گوش پسر 12 ساله زد و دوان دوان به سمت دوچرخه خود رفت. ناگهان پشت سرش را که نگاه کرد دید چاقویی به قلب جوان 19 ساله به نام ناصر فرو رفته است و رضا با دستان خون‌آلود در حال فرار است.

قاتل 16 ساله بدون آنکه بداند ناصر با همین ضربه چاقو کشته شده است به سمت امان دویده و او را ترغیب به فرار می‌کند؛ فراری که نتیجه‌ای نداشت. حالا امان و رضا، یکی به جرم قتل و دیگری به شراکت در قتل در حال طی مسیر قانون برای رسیدن به پای چوبه دار هستند .

این دومجرم شرایط بسیاری از همسن و سالان خود را نداشتند؛ آنها در یک خانواده فقیر زندگی می‌کردند .

امان در جلسه بازپرسی گفت: از سه سالگی شناسنامه ام گم شد و من تا یک سال پیش شناسنامه نداشتم و مجبور بودم در مکانیکی یکی از اقواممان کار کنم. پدر و مادرم هر دو معتاد هستند و جدا از همدیگر زندگی می‌کنند و من هر هفته مجبور به زندگی کردن در کنار یکی از آنها هستم. زندگی کردن در کنار مادرم بسیار سخت است تا جایی که اگر آزاد شوم دیگر نزد مادرم برنمی گردم .

سرگذشت رضا هم خیلی تفاوتی با امان ندارد، او پس از جدایی مادرش به یکی از خوابگاه‌های شبانه‌روزی می‌رود و روزهای کودکی و نوجوانی‌اش را پشت سر می‌گذراند .

وی نیز در جلسه دادگاهش حرف‌هایی زد که خیلی با حرف های امان تفاوت نداشت. تعجب کردم که چطور دو نفر می‌توانند تا این حد شبیه هم باشند! رضا گفت: پدرم معتاد است و به خاطر همین مادرم از او طلاق گرفت، شاید اگر آنها این کار را نمی کردند من الان اینجا نبودم.

وی افزود: پس از جدایی پدرم به خاطر مهریه مادرم به زندان رفت و من در خانه مادربزرگم زندگی می‌کردم که فوت کرد و من به خوابگاه رفتم و الان 2 سال است که بیرون آمد‌ه‌ام. من نمی‌توانستم پدرم را ببینم و مربیان خوابگاه به من اجازه مرخصی نمی‌دادند .

رضا ادامه داد: اگر آزاد شوم باز به خوابگاه بر می‌گردم حتی اگر هیچوقت به من مرخصی ندهند زیرا دیگر طاقت سختی کشیدن را ندارم...

منبع رکنا
ارسال نظر

نظرات کاربران
  • ناشناس

    فقر فرهنگی جدایی پدر و مادر و نبود راهنمای درست و کمبود عاطفه وخیلی چیزهای دیگر باعث این پیشامد شده باید این کودکان رو مورد حمایت دردش درست زندگی رو بهشون آموزش داد نباید اعدام شن جیزی حل نمیشود

  • ناشناس

    چهار کودک همه فقیر دو کودک ایرانی مفتخور سوار دوچرخه دو کودک افغانی مرد با غیرت در حال عرق ریختن با شرافت حالا به این مفت خور طلبکار بابت قتل تشویقی هم بدهید

آنچه دیگران میخوانند :
تبلیغات متنی