کد خبر : 6048

حکایت | سعدی

به باور بسیاری، گلستان سعدی تأثیرگذارترین کتابِ نثر در ادبیات فارسی‌است

به گزارش ورنداز :

حکایت های زیبا از گلستان سعدی

 

حکایت اول:

 

حکیمی پسران را پند همی‌داد که جانان پدر، هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده وگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است هر کجا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند.

 

حکایت دوم

 

یکی از پادشاهان پارسایی را دید، گفت: هیچت از ما یاد می‌آید؟ گفت: بلی، هر وقت که خدای را فراموش می‌کنم.

 

هر سو دَوَد آن کَش ز بر خویش براند

 

وان را که بخواند به درِ کس ندواند

 

حکایت سوم:

 

بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: باید که این سخن با هیچ کس در میان ننهی. گفت: ای پدر فرمان تو راست، نگویم ولیکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.

 

مگوی اندُه خویش با دشمنان

 

که «لاحَول» گویند شادی کنان

منبع ۵۵انلاین
ارسال نظر

آنچه دیگران میخوانند :
تبلیغات متنی