کد خبر : 11843

رابطه نامشروع | رابطه با نامحرم | رابطه نامشروع زن متاهل با پسر جوان

دیگر آب از سرم گذشته است من وارد دنیای زشتی ها شده ام و آن قدر در منجلاب فساد گرفتارم که به راحتی نمی توانم این دنیای خلافکاری را رها کنم.

به گزارش ورنداز :

رابطه نامشروع شرم‌آور عروس خانم در دوران نامزدی با جوان غریبه

دختر 20 ساله ای که با اعلام شکایت پدرش به اتهام برقراری رابطه نامشروع با یک جوان غریبه دستگیر شده است در حالی که به گریه ها و ناله های مادرش توجهی نمی کرد درباره سرگذشت خود و ماجرای خلافکاری هایش به کارشناس اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: دختر خردسالی بودم که به همراه خانواده ام از یکی از روستاهای قوچان به مشهد مهاجرت کردیم. پدرم به عنوان پاکبان در شهرداری استخدام شد اما درآمد او کفاف هزینه های زندگی ما را نمی داد.

در همین حال مادرم نیز به فکر کار افتاد و به عنوان نظافتچی در یکی از رستوران های اطراف مشهد مشغول کار شد تا من و خواهر و برادرم ادامه تحصیل بدهیم و در رفاه زندگی کنیم. این شرایط زندگی موجب شده بود نوعی احساس تنهایی در وجودم رخنه کند ولی باز هم زندگی خوبی داشتیم تا این که روزی مادرم مرا به گوشه آشپزخانه کشید و گفت: قرار است با یکی از کارگران رستوران ازدواج کنم! آن زمان 14 سال بیشتر نداشتم و به فکر ازدواج هم نبودم اما مادرم «قادر» را به خوبی می شناخت و به او اعتماد داشت چرا که او همکارش بود و چندین ماه کنار یکدیگر کار می کردند.

خلاصه در یکی از مراکز مذهبی صیغه محرمیت بین من و قادر جاری شد و به این ترتیب دوران نامزدی خود را آغاز کردیم. با وجود این من علاقه چندانی به قادر نداشتم و بیشتر اوقاتم را در شبکه های اجتماعی تلفن همراه سپری می کردم که بالاخره سیاه بختی های من نیز از همین شبکه های اجتماعی شروع شد. یک روز که غرق در تلفن همراهم بودم با پسر جوانی به نام «احد» آشنا شدم. او اهل تبریز بود و با جملات زیبای عاشقانه مرا وابسته خودش کرد.

 

از آن روز به بعد رابطه نامشروع من و احد به صورت پیامکی و تلفنی ادامه یافت به گونه ای که دیگر تقریبا قادر را فراموش کرده بودم و همه زندگی ام در احد خلاصه می شد. این آشنایی اینترنتی به جایی رسید که احد برای دیدار با من به مشهد آمد اگرچه قبلا تصاویر او را در تلگرام دیده بودم اما وقتی احد را از نزدیک دیدم علاقه ام به او بیشتر شد. مادرم سرکار می رفت و پدرم نیز به خاطر این که شب ها کوچه و خیابان ها را تمیز می کرد معمولا چند ساعت را در روز می خوابید به همین دلیل من از این شرایط سوء استفاده می کردم و با احد در پارک و سینما قرار ملاقات می گذاشتم او هم سوئیتی را در هسته مرکزی شهر اجاره کرده بود و گاهی نیز من به آن جا می رفتم و در کنار او انواع موادمخدر را مصرف می کردم که تا آن روز حتی نام آن ها را نیز نشنیده بودم برخی اوقات دچار توهم می شدم و گاهی نیز حالت تهوع می گرفتم .

 

آن قدر درگیر این عشق خیابانی و رابطه نامشروع بودم که اصلا یادم رفته بود نامزدی به نام قادر هم دارم. خلاصه دو سال بعد به قادر گفتم که هیچ علاقه ای به او ندارم و نمی توانم با او ازدواج کنم. این گونه بود که صیغه محرمیت بین ما فسخ شد و من قادر را با همه خوبی هایش به فراموشی سپردم. درحالی که نمی دانستم آیا احد با من ازدواج می کند یا نه با وجود این در یک فروشگاه لباس مشغول کار شدم تا هزینه های خودم را تامین کنم از آن روز به بعد احد بیشتر به مشهد رفت و آمد می کرد و من هم همه درآمدم را در اختیار او می گذاشتم زمانی به خود آمدم که دیگر بدون استعمال مواد مخدری مانند «گل»، «ماری جوانا» و «حشیش» نمی توانستم زندگی کنم و در واقع آلوده مواد مخدر شده بودم و احد نیز از این شرایط سوء استفاده می کرد.

 

بالاخره این رابطه نامشروع به دور از چشم خانواده ام به حدی رسیده بود که من ساعت های زیادی را در کنار احد سپری می کردم یا در شبکه های اجتماعی با او رابطه داشتم تا این که پدرم به حرکات و رفتار من مشکوک شد و من بی خبر از ماجرا همچنان با احد ارتباط داشتم، وقتی دیروز به بهانه خرید شارژ تلفن همراه شال و کلاه کردم تا از خانه بیرون بروم پدرم که خودش را به خواب زده بود به تعقیب من پرداخت زمانی که من سر قرار با احد رفتم او هم با پلیس تماس گرفته بود و به این ترتیب من و احد هنگامی که داخل سوئیت خلوت کرده بودیم توسط نیروهای گشت کلانتری دستگیر شدیم و قاضی دستور بازداشت ما را صادر کرد. حالا هم مادرم درحالی به پدرم التماس می کند که نگذارد مرا به زندان ببرند که خودم می دانم در منجلاب فساد گرفتار شده ام و احد نیز قصد ازدواج با من را ندارد.

شایان ذکر است به دستور سرگرد جواد بیگی (رئیس کلانتری سناباد) پرونده این دختر جوان توسط مشاوران دایره مددکاری اجتماعی کلانتری مورد بررسی های اجتماعی و روان شناسی قرار گرفت

منبع منیبان
ارسال نظر

نظرات کاربران
  • مجتبي

    باسلام ودرودوعرض ادب خدمت خوانندگان و دست‌اندرکاران محترم.
    آول اینکه خداهمه ماهارو به راه راست هدایت کنه و آرزومندم هرچیزی که یک انسان برای زندگیش دردنیاش وکشورش به اون احتیاج پیدامیکنه ولزومیت داره واست بهش برسد و فراهم گردد .
    قابل به ذکراست دراین مورد اتفاقها که خدمتتون عرض کنم اولین چیزیکه برای آدمها که منجر به اینمورداتفاق می‌شود بنظرمن شخصا با این ۴۲ سال عمری که دارم و تجربه داشتم ۱ نبود پول و نداشتن زندگیه درحد ۶۵درصد راحتی برای ادامه حیاط باعث این چنین مشکلات میشود چه بخواهیم چه نخواهیم فقر اره فقر
    دوم۲مقداری احساس آزادی پیداکردن درمحیط است که مثلا همین دختر نازنین قصمون که از ده های اطراف قوچان به مشهد سکونت گزیده بودند ایشون در روستایی که همه همدیگررامیشناختند و مثل یکدیگر زندگی می‌کردند فکرمیکردند به محیطی اومده مشهد که دراونجا همساده بقلی همساده بقلیشونو نمیشناسه وکاربه هم ندارند خوب این قضیه ازادبودن نشناختن دوروبریان خود چنگ به دامن انجام یکسری کارها که برای طرف احساس خوبی به همراه داره و حس ازادی روبهش میده منجرمیشه وباعث بروز این قبیل کارهاومشکلات و هنجارها میشود.
    سوم میخواستم از دست‌اندرکاران این برنامه واین قبیل برنامه ها خواهش کنم لطف کنن من بعد شهر طرف رو نگن یا اگه میگن درست و حسابی اصل شهرطرفو سربرآورد تبلیغاتش قراربدن بطورمثال شخصیت معصوم ما از روستاهای اطراف قوچان هستن که وارد مشهدشدن ایشون چسبونده رو موضوع تبلیغاتش دختر مشهدی فلان کرد یا دختر مال روستای ورامین هست میزنه سرتیتر دختر تهرانی فلان درجاییکه اگر درست تحقیق کنید واماربگیرید بی شک بطور دقیق ۹۵ درصد این موضوعات مربوط به نفرات شهرستانی‌ست که این چنین مشکلاتی بهمراه میاره به شهرهای بزرگ این کارو نوشتن اصلا صحیح نیست و لطفا رسیدگی کنید با سپاس ودرود.

آنچه دیگران میخوانند :
تبلیغات متنی