کد خبر : 24742

دعای کمیل | متن دعای کمیل

دعای کمیل یکی از معروف‌ترین دعاهای شیعه است که در شب جمعه هر هفته به صورت خاص توصیه شده است. این دعا شامل اعترافات و تضرعات زیادی به حضرت علی (ع) و خداوند متعال می‌شود

به گزارش ورنداز :

دعای کمیل 

دعای کمیل یکی از معروف‌ترین دعاهای شیعه است که در شب جمعه هر هفته به صورت خاص توصیه شده است. این دعا شامل اعترافات و تضرعات زیادی به حضرت علی (ع) و خداوند متعال می‌شود

دعای کمیل همراه با ترجمه 

«بسم الله الرحمن الرحیم»

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتى وَسِعَتْ کُلَّ شَىْءٍ
خدایا از تو درخواست مى‌کنم، به رحمتت که همه‌چیز را فرا گرفته
وَ بِقُوَّتِکَ الَّتى قَهَرْتَ بِها کُلَّ شَىْءٍ وَ خَضَعَ لَها کُلُّ شَىْءٍ وَ ذَلَّ لَها کُلُّ شَىْءٍ
و به نیرویت که با آن بر هرچیز چیره‌ گشتى و در برابر آن هرچیز فروتنى نموده و همه‌چیز خوار شده
وَ بِجَبَرُوتِکَ الَّتى غَلَبْتَ بِها کُلَّ شَىْءٍ وَ بِعِزَّتِکَ الَّتى لا یَقُومُ لَها شَىْءٌ
و به جبروتت که با آن بر همه‌چیزى فائق‌ آمدى و به عزّتت که چیزى در برابرش تاب نیاوردوَ بِعَظَمَتِکَ الَّتى مَلاَتْ کُلَّ شَىْءٍ وَ بِسُلْطانِکَ الَّذى عَلا کُلَّ شَىْءٍ
و به بزرگى‌ات که همه‌چیز را پر کرده و به پادشاهى‌ات‌ که برتر از همه‌چیز قرار گرفته
وَ بِوَجْهِکَ الْباقى بَعْدَ فَناءِ کُلِّ شَىْءٍ وَ بِأَسْمائِکَ الَّتى مَلاَتْ اَرْکانَ کُلِّ شَىْءٍ
و به جلوه‌ات که پس از نابودى همه‌چیز باقى است و به نامهایت که پایه‌هاى‌ همه‌چیز را انباشته
وَ بِعِلْمِکَ الَّذى اَحاطَ بِکُلِّ شَىْءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذى اَضاَّءَ لَهُ کُلُّ شىْءٍ
و به علمت که بر همه‌چیز احاطه نموده، و به نور ذاتت که همه‌چیز در پرتو آن‌ تابنده گشته.
یا نُورُ یا قُدُّوسُ یا اَوَّلَ الاْوَّلِینَ وَ یا آخِرَ الآخِرینَ
اى نور، اى پاک از هر عیب، اى آغاز هر آغاز، و اى پایان هر پایاناَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِکُ الْعِصَمَ
خدایا! بیامرز براى من آن گناهانى را که پرده حرمتم مى‌درد
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ
خدایا! بیامرز براى من آن گناهانى را که کیفرها را فرو مى‌بارند
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَیِّرُ النِّعَمَ
خدایا! بیامرز برایم گناهانى را که نعمتها را دگرگون مى‌سازند
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاءَ
خدایا! بیامرز برایم آن گناهانى را که دعا را باز مى‌دارند
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ الْبَلاءَ
خدایا! بیامرز برایم گناهانى که بلا را نازل مى‌کند.
اَللّهُمَّ اغْفِرْلى کُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ خَطیئَةٍ اَخْطَاْتُها
خدایا! بیامرز برایم همه گناهانى را که مرتکب شدم، و تمام خطاهایى که به آنها آلوده گشتماَللّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ بِذِکْرِکَ وَ اَسْتَشْفِعُ بِکَ اِلى نَفْسِکَ
خدایا! با یاد تو به سویت نزدیکى مى‌جویم، و از ناخشنودى تو به درگاه خودت شفاعت می طلبم
وَ اَسْئَلُکَ بِجُودِکَ اَنْ تُدْنِیَنى مِنْ قُرْبِکَ وَ اَنْ تُوزِعَنى شُکْرَکَ وَ اَنْ تُلْهِمَنى ذِکْرَکَ
و از تو خواستارم‌ به جودت مرا به بارگاه قرب خویش نزدیک گردانى و سپاس خود را نصیب من کنى، و یادت را به من الهام نمایى
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ سُؤالَ خاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خاشِعٍ اَنْ تُسامِحَنى وَ تَرْحَمَنى وَ تَجْعَلَنى بِقَِسْمِکَ راضِیاً قانِعاً وَ فى جَمیعِ الاْحْوالِ مُتَواضِعاً
خدایا! از تو درخواست مى‌کنم، درخواست بنده‌اى فروتن، خوار و افتاده، که با من مدارا نمایى و به من رحم کنى و به آنچه روزى‌ام نموده‌اى‌ خشنود و قانع بدارى و در تمام حالات در عرصه تواضعم بگذارى.اَللّهُمَّ وَ اَسْئَلُکَ سُؤالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ وَ اَنْزَلَ بِکَ عِنْدَ الشَّدائِدِ حاجَتَهُ وَ عَظُمَ فیما عِنْدَکَ رَغْبَتُهُ
خدایا! از تو درخواست مى‌کنم درخواست کسى‌که سخت تهیدست‌ شده و بار نیازش را به هنگام گرفتاریها به آستان تو فرود آورده و میلش به آنچه نزد توست فزونى یافته
اَللّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُکَ وَ عَلا مَکانُکَ وَ خَفِىَ مَکْرُکَ وَ ظَهَرَ اَمْرُکَ وَ غَلَبَ قَهْرُکَ وَ جَرَتْ قُدْرَتُکَ وَ لا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ
خدایا! فرمانروایى‌ بس بزرگ و مقامت والا و تدبیرت پنهان، و فرمانت آشکار، و قهرت چیره، و قدرتت‌ نافذ، و گریز از حکومتت ممکن نیست.
اَللّهُمَّ لا اَجِدُ لِذُنُوبى غافِراً وَ لا لِقَبائِحى ساتِراً وَ لا لِشَىْءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ
خدایا! آمرزنده‌اى براى گناهانم و پرده‌پوشى براى‌ زشتکاری‌هایم و تبدیل کننده‌اى براى کار زشتم به زیبایى
لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ وَ بِحَمْدِکَ ظَلَمْتُ نَفْسى وَ تَجَرَّأتُ بِجَهْلى وَ سَکَنْتُ اِلى قَدیمِ ذِکْرِکَ لى وَ مَنِّکَ عَلَىَّ.
جز تو نمى‌یابم معبودى جز تو نیست، پاک و منزّهى و به ستایشت برخاسته‌ام، به خود ستم کردم و از روى نادانى جرأت نمودم و به یاد دیرینه‌ات از من و بخششت بر من به آرامش نشستم‌اَللّهُمَّ مَوْلاىَ کَمْ مِنْ قَبیحٍ سَتَرْتَهُ وَ کَمْ مِنْ فادِحٍ مِنَ الْبَلاءِ اَقَلْتَهُ
خدایا! اى سرور من چه بسیار زشتى مرا پوشاندى و چه بسیار بالاهاى سنگین و بزرگى که از من برگرداندى
وَ کَمْ مِنْ عِثارٍ وَقَیْتَهُ وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ کَمْ مِنْ ثَناءٍ جَمیلٍ لَسْتُ اَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ
و چه بسیار لغزشى که مرا از آن‌ نگهداشتى و چه بسیار ناپسند که از من دور کردى و چه بسیار ستایش نیکویى که شایسته آن نبودم و تو در میان مردم پخش کردى.
اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلائى وَ اَفْرَطَ بى سُوءُ حالى وَ قَصُرَتْ بى اَعْمالى وَ قَعَدَتْ بى اَغْلالى
خدایا! بلایم‌ بزرگ شده و زشتى عالم از حدّ گذشته و کردارم خوارم ساخته و زنجیرهاى گناه مرا زمین‌گیر نموده
وَ حَبَسَنى عَنْ نَفْعى بُعْدُ اَمَلى وَ خَدَعَتْنِى الدُّنْیا بِغُرُورِها وَ نَفْسى بِجِنایَتِها وَ مِطالى یا سَیِّدى
و دورى آرزوهایم مرا زندانى ساخته و دنیا با غرورش و نفسم با جنایتش و امروز و فردا کردنم در توبه مرا فریفته
فَاَسْئَلُکَ بِعِزَّتِکَ اَنْ لا یَحْجُبَ عَنْکَ دُعائى سُوءُ عَمَلى وَ فِعالى
اى سرورم از تو درخواست مى‌کنم به عزّتت که مانع نشود از اجابت دعایم به درگاهت، بدى عمل و زشتى کردارم‌وَ لا تَفْضَحْنى بِخَفِىِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ سِرّى وَلا تُعاجِلْنى بِالْعُقُوبَةِ عَلى ما عَمِلْتُهُ فى خَلَواتى
و مرا با آنچه از اسرار نهانم مى‌دانى رسوا مسازى و در کیفر آنچه در خلوتهایم انجام دادم‌ شتاب نکنى،
مِنْ سُوءِ فِعْلى وَ اِسائَتى وَ دَوامِ تَفْریطى وَ جَهالَتى وَ کَثْرَةِ شَهَواتى وَ غَفْلَتى
از زشتى کردار و بدى رفتار و تداوم تقصیر و نادانى و بسیارى شهواتم‌ و غفلتم، شتاب نکنى.
وَ کُنِ اللّهُمَّ بِعِزَّتِکَ لى فى کُلِّ الاْحْوالِ رَؤُفاً وَ عَلَىَّ فى جَمیعِ الاُْمُورِ عَطُوفاً.
خدایا! با من در همه احوال مهر ورز و بر من در هر کارم به دیده لطف‌ بنگر
اِلهى وَرَبّى مَنْ لى غَیْرُکَ اَسْئَلُهُ کَشْفَ ضُرّى وَالنَّظَرَ فى اَمْرى
خدایا، پروردگارا، جز تو که را دارم؟ تا برطرف شدن ناراحتى و نظر لطف در کارم را از او درخواست کنم.
اِلهى وَ مَوْلاىَ اَجْرَیْتَ عَلَىَّ حُکْماً اتَّبَعْتُ فیهِ هَوى نَفْسى وَ لَمْ اَحْتَرِسْ فیهِ مِنْ تَزْیینِ عَدُوّى
خداى من‌ و سرور من، حکمى را بر من جارى ساختى که هواى نفسم را در آن پیروى کردم و از فریبکارى آرایش دشمنم‌ نهراسیدمفَغَرَّنى بِما اَهْوى وَ اَسْعَدَهُ عَلى ذلِکَ الْقَضاءُ فَتَجاوَزْتُ بِما جَرى عَلَىَّ مِنْ ذلِکَ بَعْضَ حُدُودِکَ وَ خالَفْتُ بَعْضَ اَوامِرِکَ
پس مرا به خواهش دل فریفت و بر این امر اختیار و اراده‌ام یاریش نمود، پس بدینسان و بر پایه‌ گذشته‌هایم از حدودت گذشتم، و با برخى از دستوراتت مخالفت نمودم
فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَىَّ فى جَمیعِ ذلِکَ وَ لا حُجَّةَ لى فیما جَرى عَلَىَّ فیهِ قَضاؤُکَ وَ اَلْزَمَنى حُکْمُکَ وَ بَلاؤُکَ
پس حمد تنها از آن تواست‌ در همه اینها. و مرا هیچ حقى نیست در آنچه بر من از سوى قضایت جارى شده و فرمان و آزمایشت ملزمم نموده.
وَ قَدْ اَتَیْتُکَ یا اِلهى بَعْدَ تَقْصیرى وَ اِسْرافى عَلى نَفْسى مُعْتَذِراً نادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقیلاً مُسْتَغْفِراً مُنیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً
اى‌ خداى من اینک پس از کوتاهى در عبادت و زیاده‌روى در خواهشهاى نفس عذرخواه، پشیمان، شکسته‌دل، جویاى گذشت‌ طالب آمرزش، بازگشت‌کنان با حالت اقرار و اذعان و اعتراف به گناه
لا اَجِدُ مَفَرّاً مِمّا کانَ مِنّى وَ لا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَیْهِ فى اَمْرى غَیْرَ قَبُولِکَ عُذْرى وَ اِدْخالِکَ اِیّاىَ فى سَعَةِ رَحْمَتِکَ،
بى‌آنکه گریزگاهى از آنچه از من سرزده بیابم و نه پناهگاهى که به آن رو آورم‌ پیدا کنم، جز اینکه پذیراى عذرم باشى، و مرا در رحمت فراگیرت بگنجایى
اَللّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرى وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرّى وَ فُکَّنى مِنْ شَدِّ وَثاقى
خدایا! پس عذرم را بپذیر، و به بدحالى‌ام رحم کن و رهایم ساز از بند محکم گناه.
یا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنى وَ رِقَّةَ جِلْدى وَ دِقَّةَ عَظْمى
پروردگارا! بر ناتوانى جسمم و نازکى پوستم و نرمى استخوانم رحم کن.
یا مَنْ بَدَءَ خَلْقى وَ ذِکْرى وَ تَرْبِیَتى وَ بِرّى وَ تَغْذِیَتى هَبْنى لاِبْتِداءِ کَرَمِکَ وَ سالِفِ بِرِّکَ بى
اى که آغازگر آفرینش و یاد و پرورش و نیکى بر من و تغذیه‌ام بوده‌اى، اکنون مرا ببخش به همان کرم نخستت، و پیشینه احسانت بر منیا اِلهى وَ سَیِّدى وَ رَبّى اَتُراکَ مُعَذِّبى بِنارِکَ بَعْدَ تَوْحیدِکَ وَ بَعْدَ مَا انْطَوى عَلَیْهِ قَلْبى مِنْ مَعْرِفَتِکَ وَ لَهِجَ بِهِ لِسانى مِنْ ذِکْرِکَ وَاعْتَقَدَهُ ضَمیرى مِنْ حُبِّکَ
اى خداى من و سرور و پروردگارم، آیا مرا به آتش دوزخ عذاب نمایى، پس از اقرار به یگانگى‌ات و پس از آنکه دلم از نور شناخت تو روشنى گرفت و زبانم در پرتو آن به ذکرت گویا گشت و پس از آنکه درونم از عشقت لبریز شد
وَ بَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافى وَ دُعائى خاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ؟
و پس از صداقت در اعتراف و درخواست خاضعانه‌ام در برابر پروردگارى‌ات.
هَیْهاتَ اَنْتَ اَکْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ اَوْ تُبْعِدَ مَنْ اَدْنَیْتَهُ اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ اَوْ تُسَلِّمَ اِلَى الْبَلاءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ
باور نمى‌کنم چه آن بسیار بعید است و تو بزرگوارتر از آن هستى که پرورده‌ات را تباه کنى یا آن را که به‌ خود نزدیک نموده‌اى دور نمایى یا آن را که پناه دادى از خود برانى یا آن را که خود کفایت نموده‌اى و به او رحم کردى به موج بلا واگذارى!وَ لَیْتَ شِعْرى یا سَیِّدى وَ اِلهى وَ مَوْلاىَ اَتُسَلِّطُ النّارَ عَلى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ ساجِدَةً وَ عَلى اَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحیدِکَ صادِقَةً وَ بِشُکْرِکَ مادِحَةً
اى کاش مى‌دانستم‌ اى سرورم و معبودم و مولایم، آیا آتش را بر صورتهایى که براى عظمتت سجده‌کنان بر زمین نهاده شده مسلطّ مى‌کنى و نیز بر زبانهایى که صادقانه به توحیدت و به سپاست مدح‌کنان گویا شده
وَ عَلى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِاِلهِیَّتِکَ مُحَقِّقَةً وَ عَلى ضَمائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِکَ حَتّى صارَتْ خاشِعَةً وَ عَلى جَوارِحَ سَعَتْ اِلى اَوْطانِ تَعَبُّدِکَ طائِعَةً وَ اَشارَتْ بِاسْتِغْفارِکَ مُذْعِنَةً
و هم بر دلهایى که بر پایه تحقیق به خداوندیت اعتراف‌ کرده. و بر نهادهایى که معرفت به تو آنها را فرا گرفته تا آنجا که در پیشگاهت خاضع شده و به اعضایى که‌ مشتاقانه به سوى پرستشگاههایت شتافته‌اند و اقرارکنان جویاى آمرزش تو بوده‌اند.ما هکَذَا الظَّنُّ بِکَ وَ لا اُخْبِرْنا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یا کَریمُ یا رَبِّ
شگفتا این همه را به آتش بسوزانى! هرگز چنین‌ گمانى به تو نیست و از فضل تو چنین خبرى داده نشده اى بزرگوار، اى پروردگار
وَ اَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفى عَنْ قَلیلٍ مِنْ بَلاءِ الدُّنْیا وَ عُقُوباتِها وَ ما یَجْرى فیها مِنَ الْمَکارِهِ عَلى اَهْلِها
و تو از ناتوانى‌ام در برابر اندکى از غم و اندوه دنیا و کیفرهاى آن و آنچه که زا ناگواریها بر اهلش مى‌گذرد آگاهى
عَلى اَنَّ ذلِکَ بَلاءٌ وَ مَکْرُوهٌ قَلیلٌ مَکْثُهُ یَسیرٌ بَقائُهُ قَصیرٌ مُدَّتُهُ
با آنکه این غم و اندوه و ناگوارى درنگش کم بقایش اندک و مدّتش کوتاه است.
فَکَیْفَ احْتِمالى لِبَلاءِ الآخِرَةِ وَ جَلیلِ وُقُوعِ الْمَکارِهِ فیها
پس چگونه خواهد بود تابم در برابر بلاى آخرت، و فرود آمدن ناگواریها در آن جهان بر جسم و جانم
وَهُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ یَدُومُ مَقامُهُ وَ لا یُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ لاِنَّهُ لا یَکُونُ اِلاّ عَنْ غَضَبِکَ وَاْنتِقامِکَ وَ سَخَطِکَ
و حال انکه زمانش طولانى و جایگاهش ابدى است و تخفیفى براى‌ اهل آن بلا نخواهد بو، چرا که مایه آن بلا جز از خشم و انتقام و ناخشنودى تو نیستوَ هذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمواتُ وَالاَْرْضُ یا سَیِّدِى فَکَیْفَ لى وَ اَنَا عَبْدُکَ الضَّعیفُ الذَّلیلُ الْحَقیرُ الْمِسْکینُ الْمُسْتَکینُ
و این چیزى است که تاب نیاورند در برابرش آسمانها و زمین، اى سرور من تا چه رسد به من؟ و حال آنکه من بنده ناتوان، خوار و کوچک، زمین‌گیر و درمانده توأم.
یا اِلهى وَ رَبّى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ لاِىِّ الاُْمُورِ اِلَیْکَ اَشْکُو وَ لِما مِنْها اَضِجُّ وَ اَبْکى؟ لألیمِ الْعَذابِ وَ شِدَّتِهِ اَمْ لِطُولِ الْبَلاءِ وَ مُدَّتِهِ؟
اى خداى من و پروردگارم و سرور و مولایم، براى کدامیک از دردهایم به حضرتت شکوه کنم و براى کدامین گرفتاریم‌ به درگاهت بنالم و اشک بریزیم. آیا براى دردناکى عذاب و سختى‌اش، یا براى طولانى شدن بلا و زمانش
فَلَئِنْ صَیَّرْتَنى لِلْعُقُوباتِ مَعَ اَعْدائِکَ وَ جَمَعْتَ بَیْنى وَ بَیْنَ اَهْلِ بَلائِکَ وَ فَرَّقْتَ بَیْنى وَ بَیْنَ اَحِبّائِکَ وَ اَوْلیائِکَ،
پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهى، و بین من و اهل عذابت جمع کنى، و میان من و عاشقان و دوستانت جدایى اندازى
فَهَبْنى یا اِلهى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ وَ رَبّى صَبَرْتُ عَلى عَذابِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِکَ
اى خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض که بر عذابت شکیبائى ورزم، ولى بر فراقت چگونه صبر کنموَ هَبْنى صَبَرْتُ عَلى حَرِّ نارِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى کَرامَتِکَ اَمْ کَیْفَ اَسْکُنُ فِى النّارِ وَ رَجائى عَفْوُکَ
و گیرم اى خداى من‌ بر سوزندگى آتشت صبر کنم، اما چگونه چشم‌پوشى از کرمت را تاب آورم یا چگونه در آتش، سکونت‌ گزینم و حال آنکه امید من گذشت و عفو تواست.
فَبِعِزَّتِکَ یا سَیِّدى وَ مَوْلاىَ اُقْسِمُ صادِقاً لَئِنْ تَرَکْتَنى ناطِقاً لاَضِجَّنَّ اِلَیْکَ بَیْنَ اَهْلِها ضَجیجَ الآمِلینَ
پس به عزّتت اى آقا و مولایم سوگند صادقانه مى‌خورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذارى‌ در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان
وَ لاَصْرُخَنَّ اِلَیْکَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخینَ وَ لاََبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکاءَ الْفاقِدینَ
و به درگاهت بانگ بردارم، همچون بانگ آنان‌که خواهان دادرسى هستند و هر آینه به آستانت گریه کنم چونان که مبتلا به فقدان عزیزى مى‌باشند
وَ لاَُنادِیَنَّکَ اَیْنَ کُنْتَ یا وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ یا غایَةَ آمالِ الْعارِفینَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ یا حَبیبَ قُلُوبِ الصّادِقینَ وَ یا اِلهَ الْعالَمینَ
و صدایت مى‌زنم: کجایى اى سرپرست مؤمنان، آرى کجایى اى نهایت‌ آرزوى عارفان، اى فریادرس خواهندگان فریادرس، اى محبوب دلهاى راستان و اى معبود جهانیان‌اَفَتُراکَ سُبْحانَکَ یا اِلهى وَ بِحَمْدِکَ تَسْمَعُ فیها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ فیها بِمُخالَفَتِهِ وَ ذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِیَتِهِ وَ حُبِسَ بَیْنَ اَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَ جَریرَتِهِ
آیا این چنین است، اى خداى منزّه، و ستوده که در دوزخ بشنوى صداى بنده مسلمانى که براى مخالفتش با دستورات تو زندانى شده و مزه عذابش را به خاطر نافرمانى چشیده و میان درکات دوزخ به علّت جرم و جنایتش محبوس شده
وَ هُوَ یَضِجُّ اِلَیْکَ ضَجیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ وَ یُنادیکَ بِلِسانِ اَهْلِ تَوْحیدِکَ وَ یَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ
و حال آنکه در درگاهت سخت ناله‌ مى‌زند، همچون ناله آن‌که آرزومند رحمت توست، و با زبان اهل توحیدت تو را مى‌خواند، و به ربوبیّتت به پیشگاهت توسّل مى‌جوید
یا مَوْلاىَ فَکَیْفَ یَبْقى فِى الْعَذابِ وَ هُوَ یَرْجُوا ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِکَ
اى مولاى من، چگونه در عذاب بماند و حال آنکه امید به بردبارى گذشته‌ات دارد
اَمْ کَیْفَ تُؤْلِمُهُ النّارُ وَ هُوَ یَأمُلُ فَضْلَکَ وَ رَحْمَتَکَ
یا آتش چگونه او را به درد آورد درحالى‌که بخشش و رحمت تو را آرزو دارد.
«اَمْ کَیْفَ یُحْرِقُهُ لَهیبُها وَ اَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ تَرى مَکانَهُ
یا چگونه شعله آتش او را بسوزاند درحالى‌که فریادش را مى‌شنوى و جایش را مى‌بینى‌اَمْ کَیْفَ یَشْتَمِلُ عَلَیْهِ زَفیرُها وَ اَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ
یا چگونه آتش او را دربر بگیرد و حال آنکه از ناتوانى‌اش خبر دارى
اَمْ کَیْفَ یَتَقَلْقَلُ بَیْنَ اَطْباقِها وَ اَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ
یا چگونه در طبقات دوزخ به این سو و آن سو کشانده شود درحالى‌ که راستگوى‌اش را مى‌دانى
اَمْ کَیْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِیَتُها وَ هُوَ یُنادیکَ یا رَبَّهُ
یا چگونه فرشته‌هاى عذاب او را با خشم برانند و حال آنکه تو را به پروردگاریت مى‌خواند
اَمْ کَیْفَ یَرْجُو فَضْلَکَ فى عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُکُهُ فیها
یا چگونه ممکن است بخششت را در آزادى از دوزخ امید داشته باشد و تو او را در انجا به همان حال واگذارى؟
هَیْهاتَ ما ذلِکَ الظَّنُ بِکَ وَ لاَالْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِکَ وَ لا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدینَ مِنْ بِرِّکَ وَ اِحْسانِکَ
همه این امور از بنده‌نوازى تو بس دور است، هرگز گمان ما به تو این نیست و نه از فضل تو چنین گویند و نه به آنچه که از خوبى و احسانت با اهل توحید رفتار کرده‌اى شباهتى دارد.فَبِالْیَقینِ اَقْطَعُ لَوْ لا ما حَکَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذیبِ جاحِدیکَ وَ قَضَیْتَ بِهِ مِنْ اِخْلادِ مُعانِدیکَ لَجَعَلْتَ النّارَ کُلَّها بَرْداً وَ سَلاماً وَ ما کانَ لاِحَدٍ فیها مَقَرّاً وَ لا مُقاماً
پس به یقین مى‌دانم که اگر فرمانت در به‌ عذاب کشیدن منکران نبود و حکمت به همیشگى بودن دشمنانت در آتش صادر نمى‌شد، هر آینه سرتاسر دوزخ را سرد و سلامت مى‌کردى و براى احدى در آنجا قرار و جایگاهى نبود
لکِنَّکَ تَقَدَّسَتْ اَسْماؤُکَ اَقْسَمْتَ اَنْ تَمْلأها مِنَ الْکافِرینَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ اَجْمَعینَ وَ اَنْ تُخَلِّدَ فیهَا الْمُعانِدینَ
امّا تو که مقدّس است نامهایت‌ سوگند یاد کردى که دوزخ را از همه کافران چه پرى و چه آدمى پر سازى و ستیزه‌جویان را در آنجا همیشگى و جاودانه بدارى‌
وَ اَنْتَ جَلَّ ثَناؤُکَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَ تَطَوَّلْتَ بِالاِْنْعامِ مُتَکَرِّماً، اَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ
و هم تو -که ثنایت برجسته و والا است- به این گفته ابتدا کردى و با نعمتهایت کریمانه تفضّل فرمودى «آیا مؤمن همانند فاسق‌ است؟ نه، مساوى نیستند».
«اِلهى وَ سَیِّدى فَاَسْئَلُکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتى قَدَّرْتَها وَ بِالْقَضِیَّةِ الَّتى حَتَمْتَها وَ حَکَمْتَها وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ اَجْرَیْتَها
اى خدا و سرور من، از تو خواستارم به قدرتى که مقدّر نمودى و به فرمانى که حتمیتش دادى و بر همه استوارش نمودى و بر کسى‌که بر او اجرایش کردى چیره ساختىاَنْ تَهَبَ لى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فى هذِهِ السّاعَةِ کُلَّ جُرْمٍ اَجْرَمْتُهُ وَ کُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ قَبِیحٍ اَسْرَرْتُهُ وَ کُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ کَتَمْتُهُ اَوْ اَعْلَنْتُهُ اَخْفَیْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ
که در این شب و در این ساعت بر من ببخشى هر جرمى‌ که مرتکب شدم و هر گناهى که به آن آلوده گشتم و هر کار زشتى را که پنهان ساختم و هر نادانى که آن را بکار گرفتم‌ خواه پنهان کردم یا آشکار، نهان ساختم یا عیان و هر کار زشتى که دستور ثبت آن را به نویسندگان بزرگوار دادى.
وَ کُلَّ سَیِّئَةٍ اَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْکِرامَ الْکاتِبینَ الَّذینَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما یَکُونُ مِنّى وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى
آنان‌که بر ضبط آنچه از من سر زند گماشتى و آنان را نیز گواهانى بر من قرار دادى علاوه بر اعضایم و خود فراتر از آنها مراقب من بودى
وَ کُنْتَ اَنْتَ الرَّقیبَ عَلَىَّ مِنْ وَرائِهِمْ وَالشّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِکَ اَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ
و شاهد بر آنچه که از آنان پنهان ماند و به یقین با رحمتت پنهان ساختى و با فضلت‌ پوشاندى
وَ اَنْ تُوَفِّرَ حَظّى مِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَنْزَلْتَهُ اَوْ اِحْسانٍ فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ اَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ اَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ اَوْ خَطَاءٍ تَسْتُرُهُ
و اینکه از تو مى‌خواهم از هرچیزى‌که نازل کردى یا احسانى که تفضّل نمودى یا برّ و نیکى که گستردى‌ یا رزقى که پراکندى یا گناهى که بیامرزى یا خطایى که بپوشانى، پرورگارا، پروردگارا، پروردگارا!یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا اِلهى وَ سَیِّدى وَ مَوْلاىَ وَ مالِکَ رِقّى یا مَنْ بِیَدِهِ ناصِیَتى یا عَلیماً بِضُرّى وَ مَسْکَنَتى یا خَبیراً بِفَقْرى وَ فاقَتى
اى خداى من‌ اى سرور من، اى مولاى من و اختیار دارم، اى کسى‌که مهارم به دست اوست، اى آگاه از پریشانى و ناتوانى‌ام‌ اى داناى تهیدستى و نادارى‌ام
یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ اَسْئَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ اَعْظَمِ صِفاتِکَ وَ اَسْمائِکَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى مِنَ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَةً وَ اَعْمالى عِنْدَکَ مَقْبُولَةً
پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! از تو درخواست مى‌کنم به حقّت و قدست و بزرگ‌ترین‌ صفات و نامهایت که همه اوقاتم را از شب و روز به یادت آباد کنى و به خدمتگزاریت‌ پیوسته بدارى. و اعمالم را در پیشگاهت قبول فرمایى
حَتّى تَکُونَ اَعْمالى وَ اَوْرادى کُلُّها وِرْداً واحِداً وَ حالى فى خِدْمَتِکَ سَرْمَداً
تا آنکه اعمال و اورادم هماهنگ، همسو و همواره باشد و حالم در خدمت تو پاینده گردد.
«یا سَیِّدى یا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلى یا مَنْ اِلَیْهِ شَکَوْتُ اَحْوالى
اى سرور من، اى آن‌که بر او تکیه دارم، اى آن‌که شکوه حالم را تنها به سوى او برم
یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزیمَةِ جَوانِحى وَ هَبْ لِىَ الْجِدَّ فى خَشْیَتِکَ وَالدَّوامَ فِى الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ
اى پروردگارم، اى پروردگارم، اى پروردگارم اعضایم را در راه خدمتت نیرو بخش و دلم را بر عزم و همّت محکم کن، و کوشش در راستاى پروایت و دوام در پیوستن به خدمتت را به من ارزانى دارحَتّى اَسْرَحَ اِلَیْکَ فى مَیادینِ السّابِقینَ وَ اُسْرِعَ اِلَیْکَ فِى الْبارِزینَ وَ اَشْتاقَ اِلى قُرْبِکَ فِى الْمُشْتاقینَ وَ اَدْنُوَ مِنْکَ دُنُوَّ الْمُخْلِصینَ وَ اَخافَکَ مَخافَةَ الْمُوقِنینَ وَ اَجْتَمِعَ فى جِوارِکَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ
تا به سویت برانم در میدانهاى‌ پیشتازان و به سویت بشتابم در میان شتابندگان و به کوى قربت آیم در میان مشتاقان و همانند مخلصان به تو نزدیک شوم و چون یقین آوردگان از جاه تو بهراسم و با اهل ایمان در جوارت گرد آیم.
«اَللّهُمَّ وَ مَنْ اَرادَنى بِسُوءٍ فَاَرِدْهُ وَ مَنْ کادَنى فَکِدْهُ
خدایا! هرکس مرا به بدى قصد کند تو قصدش کن، و هرکس با من مکر ورزد تو با او مکر کن
وَاجْعَلْنى مِنْ اَحْسَنِ عَبیدِکَ نَصیباً عِنْدَکَ وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ فَاِنَّهُ لا یُنالُ ذلِکَ اِلاّ بِفَضْلِکَ
و مرا از بهره‌مندترین بندگانت نزد خود، و نزدیک‌ترینشان در منزلت به تو و مخصوص‌ ترینشان در رتبه به پیشگاهت بگردان، زیرا این همه به دست نیاید جز به فضل تو
وَ جُدْلى بِجُودِکَ وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِکَ وَاحْفَظْنى بِرَحْمَتِکَ وَاجْعَلْ لِسانى بِذِکْرِکَ لَهِجاً وَ قَلْبى بِحُبِّکَ مُتَیَّماً
خدایا! با جودت به من جود کن و با بزرگواریت به من نظر کن و با رحمتت مرا نگاهدار و زبانم را به ذکرت گویا کن، و دلم را به محبتت شیفته و شیدا فرما
وَ مُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ اِجابَتِکَ وَ اَقِلْنى عَثْرَتى وَاغْفِرْ زَلَّتى
و بر من منّت گذار با پاسخ نیکویت و لغزشم را نادیده انگار و گناهم را ببخشفَاِنَّکَ قَضَیْتَ عَلى عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ وَ اَمَرْتَهُمْ بِدُعائِکَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الاِْجابَةَ
زیرا تو بندگانت را به بندگى فرمان دادى و به دعا و درخواست از خود امر کردى و اجابت دعا را براى آنان ضامن شدى.
«فَاِلَیْکَ یا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهى وَ اِلَیْکَ یا رَبِّ مَدَدْتُ یَدى
پس اى‌ پروردگار من تنها روى به سوى تو داشتم و دستم را تنها به جانب تو دراز کردم
فَبِعِزَّتِکَ اسْتَجِبْ لى دُعائى وَ بَلِّغْنى مُناىَ وَ لا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجائى وَاکْفِنى شَرَّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَعْدائى
پس تو را به عزّتت سوگند مى‌دهم که دعایم را اجابت کنى‌ و مرا به آرزویم برسانى، و امیدم را از فضلت ناامید نکنى، و شرّ دشمنانم را از پرى و آدمى از من کفایت کنى.
یا سَریعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِکُ اِلا الدُّعاءَ فَاِنَّکَ فَعّالٌ لِما تَشاءُ
اى‌ خدایى که زود از بنده‌ات خشنود مى‌شوى، بیامرز آن را که جز دعا چیزى ندارد، همانا تو هرچه بخواهى انجام مى‌دهى
یا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفاءٌ وَ طاعَتُهُ غِنىً اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاءُ وَ سِلاحُهُ الْبُکاءُ
اى آن‌که نامش دوا و یادش‌ شفا و طاعتش توانگرى است، رحم کن به کسى‌که سرمایه‌اش امید و سازوبرگش اشک‌ریزان است
یا سابِغَ النِّعَمِ یا دافِعَ النِّقَمِ یا نُورَ الْمُسْتَوْحِشینَ فِى الظُّلَمِ یا عالِماً لا یُعَلَّمُ
اى فروریزنده نعمتها اى دورکننده بلاها، اى روشنى‌ بخش وحشت‌ زدگان در تاریکیها، اى داناى ناآموخته
صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ صَلَّى اللّهُ عَلى رَسُولِهِ وَالاْئِمَّةِ الْمَیامینَ مِنْ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً.
بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و با من چنان کن تو را شاید، و درود و سلام فراوان خدا بر پیامبرش و بر امامان‌ خجسته از خاندانش.
منبع دانشنامه اسلامی
ارسال نظر

نظرات کاربران
  • ناشناس

    بسیار عالی

تبلیغات متنی